یاغموریاغمور، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 20 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 32 سال و 11 ماه سن داره
باباییبابایی، تا این لحظه: 38 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

یاغمور بانو

عروسکم اوف شده!

  چند روز پیش متوجه پاره شدن پارچه زیری بدن عروسکی که خیلی دوستش داری شدم تصمیم به تعمیر کردنش گرفتم با دیدن عروسکت عکس العمل جالبی نشون دادی چند دقیقه اولش هنگ کرده بودی و فقط به سر عروسک ذل زده بودی و کم کم..... گرفتن اجزای بدنش تو دستت وقتی دیدم حرکات جالب نشون میدی برای مدتی بدنش و پر نکردم و دادم دستت که...... اول به بدنی که سر نداشت با تعجب نگاه میکردی  با اضافه شدن سر به بدنش هی تکونش میدادی تا شاید جون بگیره مثل اولش بشه وقتی دیدی ما داریم به کارات میخندیدم تو هم دیگه از حالت خماری ...
13 ارديبهشت 1393

جو جو کوچولوم

  هر روزمون یک ما جرا است, یک قصه ,یک خاطره, مرسی مامانی که با وجودت به زندگیمون جان بخشیدی خاله شهره زحمت خریدنش و کشید و با کمکش برات دامن دوختیم هرچند که اولش تنت نمیکردی اما بعدا با زور از تنت در اوردم از اینجا هم از دست خاله میبوسیم وتشکر میکنیم چقدر هم خوشگل شدی دخملم مثلا شلوارت و در اورده بودی بری جیش کنی (داری توی کابینت و تفتیش میکنی) فدای ژستت که انقدر هم تخمه دوست داری فرقی نداره چی باشه مهم اینکه رو سرت چیزی باشه حالا اون میتونه یک روسری یا شلوار خاله یا پتو باشه حالا چرا قهر؟ ...
13 ارديبهشت 1393

لغت نامه یاغمور

        امروز خواستم جمله هایی که در طول روز بیشتر استفاده میکنی و بعضی کلمات که مختص تو هستش و بنویسم: در کل قربونت بشم که کلا منظورت و برام میفهمونی اما بعضی جمله هات که شیرین میگی و .... اول جمله های عمومی رو که بیشتر نی نی ها عین هم تلفظ میکنن و برات مینویسم: عمو-پوف-بابا-آنا-عمه-دَدَر-قاقا-گیدیر(بپوشون)-گَ(بیا)-پاپان(کفش)-مامان که جدیدا مامانی میگی-سو ,آب که بستگی موقعتت داره خیلی تشنه باشی پشت سر هم میگی آب و هر موقع قصدت دست کردن تو لیوان هست میگی سو-بابای,آبای بازم بستگی به حوصله ات داره که کدومشون و تلفظ کنی خوب دیگه تو هم تو دنیا کوچیک و پر ...
13 ارديبهشت 1393

شیطون بلا

  گل من جدایدا خیلی شلوغ شدی و همش در حال شیطنتی و این عکس ها هم نمونه ای از کاراته اونی که رو سرته شلوار خاله هست و رو سرت کردی از دستم گرفتی و میگی اَ یَش یعنی بشین نترس صورتت چیزیش نشده فقط کمی سیب زمینی سرخ کرده میل کردی بازی با جور چین .... کمی بعد ریختن تخمه رو تابلوش ..... نه آبتون تو یه جوب میره و نه اینکه دست از سر هم بر میدارید     و این داستان ها ادامه دارد  ...
13 ارديبهشت 1393

این روز های مامان

      این روزها سخت درگیر تو ام از ماهگیت  تصمیم گرفتم جیش گفتن یادت بدم تو هم بعضی وقتها همکاری میکنی و مثل یک بچه خوب سر موقع جیش میگی و بعضی وقتها حتی با شنیدن کلمه جیش دادو هوارمون بالا میره و جنگ روانی تو خونه به راه میندازیم و با اعتراض خاله به صدامون من کوتاه میام و تو پیروز میشی اما مهم نیست ارزشش رو داره از ادرارسو ختگی های شدیدت  و هزینه های سرسام اور و اضافی خریدن پوشک و خریدن پمادهای مختلف واسه درمان ادرار سوختگیات راحت شدم کاش همش این بود و تنهامشکلم این..... ...
13 ارديبهشت 1393

این چند روز2

گلم باز یک ماهی میشه که شیرین کاریهاتو ثبت نکردم و 50 % این بود که اینترنت نداشتیم وبقیه اش هم تقصیر خودته از بس خسته ام میکنی منم شب با تو میخوابم و امروز از ظهر تاشب خوابیدم , تا شب بیداری کنم و خاطراتت و بنویسم تا یادم نرفته. از وقتی زبون باز کردی و حرف میزنی همش میگی پیشی و در کل عشق پیشی داشتی و داری ما هم آخر سر تصمیم گرفتیم برات پیشی بیاریم و آوردیم و تو انقدر خوب مهمون نوازی کردی بعد 7 روز بردیم گذاشتیم همون جایی که اورده بودیم بگذرد که با چه دردسری هم اورده بودیم و بردیم . این بهترین کارت بود از گوشش میگرفتی و بلندش میکردی,دمش و میکشیدی,موهاشو یکی یکی میکش...
13 ارديبهشت 1393

نوروز92

امسال دو روز اول خونه اقوام و گشتیم و از روز بعد تبریز و خیلی خوش گذشت به خصوص هفته اول عالی بود   عکس یاغموری در کنار هفسین های شهر روز اول عید بازی در شاهگلی موزه آذربایجان موزه شهر خانه حیدر زاده موزه سنجش   خانه مشروطیت   ...
13 ارديبهشت 1393

یاغمور در این مدت 2

یاغموری عاشق چند تا کاره که که یکی از اونها عکس انداختن ازش هست پس اگه میبینید زیاد عکس میذارم دلیلش اینکه یاغمور گیر میده عکس بنداز و ...... نزدیک ١ ساعت بود یک خیار و تموم نمیکرد زحمت تموم کردنش و باباش کشید   بازی در پارک پردیس ابتکار یاغموری برای خوردن راحت تر بیسکوییت کرمدار   ژست های یاغموری برای گرفتن عکس ...
13 ارديبهشت 1393

یاغمور در این مدت

  گل من فقط عاشق پوشیدن لباس بزرگتر هاست خوابی ناز تو بغل بابابیی بازی تو کمد لباس خالی اینم لحاف و تشک نوه ام بازی با پیشی خاله رویا رفته سفر و.. بهترین فرصت برای بازی با عروسک اون فقط یک نگاه...! گوش دادن به موزیک سرگرم کردن بَبی انقدر به خاله گیر داد تااااااااا خاله با لباس کردش زیر دوش     تاريخ : چهارشنبه 21 فروردين 13...
13 ارديبهشت 1393

به خیر گذشت

    دیروز صبح بیدار شدم و دیدم همه خوابن منم اومدم با خیال راحت نشستم پای نت نیم ساعت بعد دیدم یاغمور صدام میکنم رفتم و جاش و عوض کردم همین که خواستم بشینم  صدای گریه اش اومد بدو بدو رفتم پیشش سرش خورده بود به گوشه دیوار و شدید کبود و باد کرده بود. بعد صبحانه چایی اوردم گذاشتم زمین که سرد بشه بخوریم یاغمور چادر رو داشت میدادبه من که سرش کنم به دست و پاش پیچید و کم مونده بود بیفته رو چایی داغ و بسوزه که فورا سینی رو کشیدم عقب. عصر داشت با دمپایی بازی میکرد که دستش سُر خورد با صورت افتاد رو گوشه دمپایی و صورتش کبود شد. ش...
13 ارديبهشت 1393